بنیاد ایران شناسی

بنیاد ایرانشناسی برگزار کرد:

همایش بین المللی زاگرس‌شناسی، با موضوع:

«بررسی منشاء پیدایش حیات انسان در رشته کوههای زاگرس»

همایش بین‌المللی زاگرس‌شناسی، با موضوع: «بررسی منشاء پیدایش حیات انسان در رشته کوههای زاگرس»، صبح روز نهم اردیبهشت‌ماه 1398، در بنیاد ایرانشناسی برگزار شد. به گزارش روابط عمومی بنیاد ایرانشناسی، در این همایش که با حضور حضرت آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، رئیس بنیاد ایرانشناسی و جمعی از صاحبنظران، پژوهشگران و علاقه‌مندان به حوزه مطالعاتی زاگرس‌شناسی همراه بود، به اهمیت رشته کوههای زاگرس در دوران پارینه‌سنگی بدلیل موقعیت استراتژیک و قرارگیری بر سر راه مهاجرتهای جوامع انسانی از آفریقا و حاشیه دریای مدیترانه به سمت نواحی جغرافیای شرق و شمالی پرداخته شد. همچنین این همایش فرصت مغتنمی را فراهم آورد تا به واسطه ارائه‌ مقاله از سوی صاحبنظران داخلی و خارجی نظرات برخی از پژوهشگران بین‌المللی درباره نقش رشته کوههای زاگرس بعنوان منشأ مدرن شدن رفتار انسانی و نیز برآمدن نخستین انسانهای هوشمندِ هوشمند از برخی مناطق زاگرس، مورد کنکاش قرار گیرد.

بر این اساس در ابتدای این همایش‌، حضرت آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، رئیس بنیاد ایرانشناسی، درخصوص نقش و اهمیت منطقه زاگرس در دوران پیش از تاریخ، به ایراد سخنرانی پرداخت. (مشروح سخنان ایشان بزودی بر روی تارنمای بنیاد قرار خواهد گرفت.)

همچنین در این همایش سرپرست معاونت پژوهشی و دبیر همایش به ارائه گزارشی از روند شکلگیری و برگزاری همایش پرداخت. بنابر گفته ایشان این همایش توسط بنیاد ایرانشناسی و با همکاری دانشگاههای تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، رازی کرمانشاه، کمبریج و موزه نئاندرتال آلمان و بنیاد پژوهشهای پارینه‌سنگی دیار مهر، برگزار شده است و بر این اساس از اعضای كمیته علمی و اجرایی همایش و همچنین همکاران بنیاد ایرانشناسی تقدیر و تشکر کرد. وی با بیان اینکه در راستای مطالعات انسانشناسی در ایران، طرح زاگرس‌شناسی در بنیاد ایرانشناسی مطرح شده است، چنین ادامه داد: خوشبختانه موضوع با استقبال خوب پژوهشگران روبه‌رو شده است و از زمان شکلگیری این طرح متوجه شدیم که در دیگر کشورها نیز در حال پژوهش و بررسی علمی بر روی رشته کوههای زاگرس میباشند.

دبیر همایش افزود: اساساً نگاه حضرت‌ آیت‌ا... سیدمحمد خامنه‌ای، رئیس بنیاد ایرانشناسی، به فراهم آمدن راههای هموار در پژوهش و بررسی عرصه‌های جدید علمی است. ایشان این امر را برای بنیاد- که مرجعیت پژوهشهای ایرانشناسی را در کشور بر عهده دارد- یک فرصت میداند. آقای دکتر حامد فروزان در پایان اظهار داشت: بمنظور دسترسی بهتر پژوهشگران، این همایش در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) به شماره «78962-98190» به ثبت رسیده است. همچنین کتاب مقالات همایش در اختیار پژوهشگران قرار خواهد گرفت.

در ادامه، آقای دکتر حامد وحدتی‌نسب، عضو هیئت علمی و مدیر گروه باستانشناسی دانشگاه تربیت مدرس، بعنوان اولین سخنران، مقاله خود را با موضوع «نقش زاگرس در گذار از پلیئستوسن به هولوسن» ارائه کرد. ایشان در این مقاله با بیان اینکه رشته کوههای زاگرس همچون سدی بر حوزههای فرهنگی میان رودان، فلات مرکزی ایران، آسیای مرکزی و آناتولی اثر کرده است، چنین ادامه داد: زاگرس با وجود منابع آبی و خاکی خوبی که برای زیست انسان و حیوان داشته، در نقش یک دیوار ظاهر شده است. با این حال جنوب غربی فلات ایران بیشتر تحت تأثیر حوزه فرهنگی میان رودان بوده است.

ایشان در ادامه با تشریح این موضوع که دوره پلیئستوسن به دو میلیون و 600 هزار سال پیش باز میگردد که ویژگی اصلی آن دورههای یخبندانی آن است، چنین ادامه داد: در انتهای این دوره به هولوسن که از 12 تا 13 هزار سال پیش شروع شده و هم‌اکنون نیز در آن قرار داریم، میرسیم. بنابر گفته ایشان گذار توسط انسان هوشمندِ هوشمند در یک بازه پنج تا 6 هزار ساله رخ میدهد و پس از آن هم وارد دوره نوسنگی میشویم.

از ویژگیهای اساسی این دورانِ گذار، آن است که پس از دورههای یخبندان عصر پلیئستوسن بتدریج و در طول چند هزار سال شاهد افزایش جمعیت در منطقه زاگرس و ورود به دوره هولوسن هستیم. بر این اساس، شکار بی‌رویه، برتری فناوری، تغییرات اقلیمی، وابستگی به دام و زمین باعث شکلگیری اولین دهکدههای ماهیگیری و یکجانشینی در دوران گذار در منطقه زاگرس میشود.

در این دوران از قداست حیوانات در نقاشیهای صخره‌ای کاسته شده و به تصویرگری انسان شکارگر پرداخته میشود. بنابراین این دوره عصر انقراضها است. بطور مثال، در منطقه لوانت بشدت از میزان غزال وحشی کاسته میشود. از دیگر ویژگی این دوران آغاز تغییر در معیشت است. چهار گونه کلیدی: گندم و جو، بز و گوسفند اهلی میشوند. اگر این اهلی‌سازی رخ نمیداد نه انسانی به سبک امروز وجود داشت و نه زندگی و معیشتی به سبک شهری امروز.

قدیمیترین شواهد اهلی‌سازی بز، گندم و جو در زاگرس و به کرات در منطقه آناتولی و لوانت مشاهده شده است. همچنین قدیمی‌ترین شواهد اهلی کردن بز در منطقه گنج دره و اهلی کردن گندم در منطقه جغاگلان قابل مشاهده و بررسی است. البته تا حدود 10 هزار سال پیش گندم در هلال حاصلخیزی بارها و بارها اهلی میشود. بنابراین و بر اساس نظرات یکی از پژوهشگران خارجی با نام «دایموند»، در مناطقی که اهلی‌سازی رخ داده، در مناطق پیرامونی آنها دیگر اهلی‌سازی رخ نداده و این نشان از نقش پیشگیرانه منطقه زاگرس در اهلی‌سازیهای آن دوران است.

ایشان در پایان مقاله خود چنین نتیجه‌گیری کرد: اهمیت اهلی‌سازی گندم و جو، بز و گوسفند در دوران گذار از پلیئستوسن به هولوسن در آنست که تولید مازاد محصول داشتند. در نتیجه سایز مجموعه‌های انسانی کم کم از دسته‌های کوچک خارج، و بزرگ و بزرگتر میشود. غذای بیشتری برای گروههای بزرگتر انسانی تولید میشود و وابستگی به زمین در این دوران اتفاق می‌افتد. بنابراین اولین جوامع روستایی کوچک که به مرور بزرگ و بزرگتر میشوند، شکل میگیرند. شکلگیری جوامع روستایی بزرگتر بتدریج باعث اختراع خط و کتابت، قوانین، مشاغل، دیوانسالاری، مذهب، معبد و حکومت و شکلگیری شهرها و تمدنهای بزرگ انسانی در حاشیه رشته‌ کوههای زاگرس میشود.

همچنین آقای دكتر سامان حیدری گوران، پژوهشگر دانشگاه كمبریج و موزه نئاندرتال آلمان، با موضوع «گسترش و فرگشت انسان نخستین در کوهستان زاگرس، بازه زمانیِ پارینه‌سنگیِ میانی تا اوایل پارینه‌سنگیِ نوین» مقاله خود را ارائه کرد. ایشان در این مقاله بر این موضوع تأکید کرد که با نگاهی بر توزیع و پراکندگی مکانها و استقرارهای پارینه‌سنگی در منطقه زاگرس و با توجه به ویژگیهای زیست محیطی منحصربه‌فرد آن در منطقه غرب آسیا، میتوان این کوهستان را بعنوان یک منطقه کلیدی در جذب و گسترش جوامع انسانی در دوره پلیئستوسن معرفی کرد. علاوه‌بر این، در این تحقیق که بیشتر بر دوره پارینه سنگی میانی متمرکز است، براساس مدارک موجود شاید بتوان قلمروهای جوامع مختلف انسان‌ریختها را مشخص نمود. مقاله بر اساس دو رهیافت کاربری زمین و فناوری و گونه‌شناسی دست‌افزارهای سنگی میباشد و احتمال میدهد که جوامع نئاندرتال تنها در بخشهای شمالی تا میانی این کوهستان می‌زیسته‌اند و به مناطق جنوبی دست نیافته‌اند. علاوه‌بر این، نظریه‌ای در این مقاله مطرح میشود که وجود دشتهای میان‌کوهی متعدد، زیست‌بوم مناسبی برای تمرکز جوامع انسانی در اواخر دوران پلیئستوسن بوده و ممکن است تفاوت در ارتفاع این زیست‌بومها شرایط شکلگیری زندگی مبتنی بر کوچ‌روی سالیانه چرخشی را از زمانه‌های بسیار دور بوجود آورده باشد.

بصورت خلاصه این مقاله چند موضوع را به بحث میگذارد. نخست آنکه، شرایط ویژه کوهستان زاگرس، علیرغم بزرگی وسعت جغرافیایی از لحاظ جغرافیای زیستی، کیفیت منابع غذایی و آبی، مواد خام و دسترسی آسان به پناهگاههای طبیعی تقریباً یکدست میباشد. در نتیجه نه تنها نبایستی به زاگرس بعنوان یک مانع طبیعی برای مهاجرت از غرب به شرق اوراسیا نگاه کرد، بلکه این منطقه از خاورمیانه بصورت بالقوه منطقه‌ای مهم برای جذب و افزایش جمعیتهای انسانی در دوره پلیئستوسن بوده است. نکته دوم بر این موضوع تأکید دارد که براساس ناهمواری و تنوع فصول اقلیمی سرزمین زاگرس، فرآیند جابجایی و چرخش سالیانه گروههای انسانی، حداقل از دوره پارینه‌سنگی نوین در این منطقه بشکل منظم صورت یافته است. سرانجام براساس ویژگیهای فناوری دست‌افزارهای سنگی در دوره پارینه‌سنگی میانی میتوان پراکندگی جوامع نئاندرتالها و قلمروی آنها را در زاگرس ردیابی کرد. براساس شواهدی که تا به حال از پراکندگی صنعت موستری در زاگرس دیده میشود، این صنعت عموماً در مناطق زاگرس شمالی تا مرکزی دیده شده و علیرغم اینکه گزارشهایی از وجود پارینه‌سنگی میانی در مناطق جنوبی زاگرس دیده میشود، اما ظاهراً فرهنگ موستری به جنوب زاگرس گسترش نیافته است. در صورتیکه این پراکندگی مورد مطالعه دقیق قرار داده شود و همچنین اگر فرهنگ موستری را تنها متعلق به نئاندرتالها بدانیم، این فرضیه شکل خواهد گرفت که احتمالاً جوامع نئاندرتال از زاگرس میانی (که منتهی‌الیه جنوبی آن دشت خرم‌آباد است) فراتر نرفته‌اند.

در ادامه خانم دکتر الهام قصیدیان، پژوهشگر دانشگاه كمبریج و موزه نئاندرتال آلمان با موضوع «گسترش و فرگشت انسان نخستین در کوهستان زاگرس، بازه زمانیِ پارینه‌سنگیِ نوین تا ابتدایِ یکجانشینیِ انسان» مقاله خود را ارائه داد. بنابر گفته ایشان، این مقاله نتیجه پژوهشی در سه سال اخیر بوده است که به تنوع فرهنگها در دوره پارینه سنگی نوین و همچنین بازنگری دوران پارینه سنگی میپردازد. در مسیر مهاجرتی انسان از آفریقا به آسیا و اروپا، ایران و کوهستان زاگرس قرار دارد. رشته‌ کوههای زاگرس بلندترین کوهستان در این مسیر است که میتوان نگاهی دو بخشی به آن داشت. از یکسو میتوان بعنوان مانعی بر سر راه شرق، شمال شرق، اروپا و سیبری به آن نگریست و از دیگر سو میتوان به آن با وجود درههای باز، منابع آبی و دامی فراوان، بعنوان جاذب انسان و حیوان نگاه کرد.

بر اساس یافته‌های این تحقیق، از مقایسه دست‌افزارهای این دوران میتوان به شباهتها و تفاوتهای اقوام ساکن در این منطقه دست یافت. بطور مثال در غار شنیدار واقع در زاگرس شمالی با دو گونه انسانی مواجه هستیم، که بطور بالقوه پتانسیل زندگی همزمان این دو گونه انسانی را به ما نشان میدهد. همچنین از بررسی نوع ابزارسنگیهای بدست آمده در غار یافته کرمانشاه (براساس ابزار سنگیهای فرهنگ برا دوستی)، پناهگاههای صخره‌ای پاسنگر و ورواسی، شاهد ابزار سنگیهای دورههای مختلف پارینه سنگی در منطقه زاگرس هستیم، که این نشان از تغییر و تطور فرهنگی و صنایع دستی انسانهای ساکن در منطقه زاگرسِ آن دوران دارد.

همچنین ابزار سنگیهای یافته شده از منطقه مرودشت و جنوب زاگرس با شمال آن متفاوت است. بعلاوه قدیمی‌ترین دست‌افزار فرهنگ دوران پارینه‌سنگی نوین مربوط به منطقه جنوبی زاگرس و غار بوف استان فارس است که از آن دست‌افزارِ 40 هزار ساله از انسان مدرن بدست آمده است. با توجه به شواهد بدست آمده از منطقه جنوبی زاگرس میتوان این نتیجه را حاصل کرد که ساکنان این منطقه در انزوای بیشتری بوده‌اند و با ساکنان مناطق میانی و شمالی زاگرس احتمالاً ارتباطات کمتری برقرار کرده‌اند. در نهایت با مقایسه میان شاخصترین محوطه‌های پارینه‌ سنگی نوین در فلات ایران براساس فناوری و دست‌افزارهای سنگی با سه گروه انسانی در غار شنیدار (شمال زاگرس)، دشت خرم‌آباد (زاگرس میانی) و غار بوف و مرو دشت (در جنوب زاگرس) مواجه هستیم. بر این اساس منطقه زاگرس پتانسیل بالایی در تنوع انسانی و جمعیتی داشته و همانند پلی میان شرق و غرب و جنوب و شمال عمل کرده و در اینباره به عکس نظریه مانع و دیوار بودن رشته کوههای زاگرس، نیازمند بازبینی و بررسی بیشتر در ارتباطات میان فرهنگی این سه گونه انسانی در مناطق مخلتف کوهستان زاگرس هستیم.

همچنین در این همایش، آقای دکتر حجت دارابی، عضو هیئت علمی گروه باستانشناسی دانشگاه رازی كرمانشاه با موضوع «گاهنگاری دوره نوسنگی در زاگرس مرکزی» به ارائه مقاله پرداخت.
بنابر گفته ایشان، از حیث مطالعات مرتبط با دوره نوسنگی، زاگرس مرکزی حاوی بیشترین اطلاعات باستانشناسی در ایران است. در این منطقه در سالهای 70-1960میلادی بیشترین مدارک از سوی باستانشناسان غربی بدست آمده است. اما پس از یک وقفه، از حدود یک دهه پیش پژوهشها توسط باستانشناسان ایرانی و غیرایرانی از سرگرفته شده است. مجموع شواهد بدست آمده نشان از آن دارد که از اواسط هزاره دهم قبل از میلاد نخستین استقرارها در زاگرس مرکزی بصورت فصلی شکل گرفته¬اند. همچنین در این دوره، که با نام «نوسنگی انتقالی» از آن یاد میشود، نخستین گامها در جهت تغییرات چند جانبه و در هم تنیده در ساختارهای معیشتی، استقراری، اجتماعی و آیینی بصورت تدریجی برداشته شد، که حاصل آنرا به صورت «دوره نوسنگی» در هزاره هشتم قبل از میلاد میتوان دید. از حدود اوایل هزاره هفتم پیش از میلاد نیز نخستین سفالها در منطقه تولید شده که تا پایان دوره نوسنگی بصورت سبکها و گونه¬های مختلف تداوم یافته¬اند. علاوه‌بر این، طی هزارههای هشتم تا اوایل هزاره ششم پیش از میلاد گونه¬های مختلف گیاهی و حیوانی بصورت کاملاً اهلی شده در منطقه ظاهر شده و مورد استفاده ساکنان آن بوده است.

پایان بخش مقالات ارائه شده در این همایش، مقاله‌ای از سوی آقای دکتر محمد بهرام زاده، عضو هیئت علمی بنیاد ایرانشناسی با موضوع «دیباچه‌ای بر نظریه تهاتر فرهنگی زاگرس» بود.
بنابر نظر دکتر بهرام‌زاده جریان تهاتر فرهنگی، تأثیر و تأثّر فرهنگهای انسانی بر یکدیگر، اساس مطالعات باستانشناختی، انسانشناختی و جغرافیایی تاریخی- فرهنگی را از دوران پیش از تاریخ تا به امروز تشکیل میدهد. این تعامل و داد و ستد ناگزیر به عواملی چند بستگی داشته و دارد؛ از جمله: ویژگیهای طبیعی هر پهنه جغرافیایی و دستاوردهای فرهنگی متعلق به ساکنان حوزههای جغرافیایی فرهنگی.
از میان پهنه‌های فرهنگی ایران بزرگ، رشته‌کوههای زاگرس بدلیل تجمع ویژگیهای خاص طبیعی و انسانی از جایگاه ممتازی برخوردار است، که از این منظر معرف همه دستاوردهای فناورانه و فرهنگی ساکنان زاگرس و از آن فراتر نماینده مختصات فرهنگی دیگر پهنه‌های جغرافیایی ایران و یا لااقل بخش مهمی از آنهاست. با توجه به موج فزاینده علاقه و تعلق جامعه ایرانی به شناخت هویت ملی و لزوم مواجهه با تصرف میراث ملموس و ناملموس آن، شناخت زاگرس بعنوان یک مدل ملی در حفاظت از ارزشهای فرهنگی‌- تمدنی جهان ایرانی و طرح نظریه‌ای با عنوان تهاتر فرهنگی زاگرس اهمیت مییابد.
زاگرس از دوران پیش از تاریخ تا به امروز مهمترین پهنه جغرافیایی فرهنگی در توسعه فرهنگ و تمدن انسان ایرانی و انتقال آن به دیگر مناطق دنیا و معرف مهمترین فرهنگهای انسانی در تهاتر با دیگر فرهنگهای پیرامونی بوده است. بنابراین شناخت زاگرس، یکی از مهمترین عوامل حفظ و صیانت از اتحاد اقوام ایرانی است.
از آنجاییکه رشته‌کوههای زاگرس در محدوده فعلی جغرافیای سیاسی ایران استانهای آذربایجان غربی، لرستان، همدان، مرکزی، فارس، کردستان، کرمانشاه، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال بختیاری، خوزستان، بوشهر، هرمزگان را در برمیگیرد و با عوارض مهم طبیعی دیگر بصورت یک پهنه بهم پیوسته جغرافیایی در عراق، ترکیه و سوریه نیز ادامه یافته است، در وهله نخست بعنوان یک میراث طبیعی مشترک در محدوده جغرافیای کهن ایران فرهنگی قرار دارد.
این عارضه طبیعی و این پهنه وسیع جغرافیایی با اشتراک‌گذاری مؤلفه‌های پرشمار فرهنگی مهمی همچون یانیق (کورا- ارس) و هلال حاصل‌خیزی در ارتباط بوده است. اقوام ساکن در زاگرس و حوزه پیرامونی آن بخش بزرگی از کهنترین اقوام ایرانی را شکل میدهند که در روزهای دشوار به یاری فرهنگ، تمدن و تاریخ ایران زمین شتافته‌اند. زاگرس خاستگاه اساطیر کهن ایرانی و خاستگاه بسیاری از رب النوعها و ربه‌النوعهای بین‌النهرین و حتی اساطیر مشهور میان‌رودانی است. بطور قطع میتوان اظهار داشت که جایگاه ژئوپلتیک زاگرس، گاه بدان قابلیت دفاعی بخشیده و گاه همچون پلی استوار محمل انتقال فرهنگ ایرانی از زاگرس به دیگر مناطق دنیا شده است. این پهنه جغرافیایی در برگیرنده حوزههای متداخل فرهنگی پرشمار از جمله زبان و گویش، پوشاک، خوراک، آداب، رسوم و سنن مشترک از دوران پیش از تاریخ تا امروز بوده و هست. بهمین روی آنچه امروز از زبان مردمان بوشهر جاری میشود در گوش مردمان کرد زاگرس آشنا و مفهوم است؛ آنچه در پوشاک زنان ایل قشقایی، بختیاری، کرد و لر بعنوان شاخص زیبایی و وقار شناخته شده همان مفهوم را در پوشاک زنان طالشی و آذری دارد.
لزوم اتحاد اقوام ایرانی و مقابله با تفکر مذموم نئوناسیونالیسم ایرانی در تخطئه و کوچک شمردن برخی از اقوام و خویشاوندان کهن ایرانی که به استناد مدارک باستانشناختی پیش از خوانش نام این سرزمین با عنوان ایران، نه تنها در کنار هم که عجین با یکدیگر تقویم و تقدیر تاریخی این سرزمین را رقم زده‌اند، از مسیر شناخت زاگرس بیش از گذار از هر مسیر دیگری میسور است. پیشرفت علوم وابسته به باستانشناسی و نیز علم نسب‌شناسی، امروز ما را در میزان و چگونگی ما در میزان و چگونگی حضور انسان ایرانی در دیگر مناطق دنیا یاری میدهد و بر همین اساس امکان دریافتهای بیشتری برای شناسایی نخستین انسان زاگرس، گمانه‌زنی برای خاستگاه انسان ایرانی و پراکنش نژادی او به دیگر نقاط دنیا وجود خواهد داشت. با مقایسه و مطابقه مدارک نویافته باستانشناختی در زاگرس و نواحی پیرامون و بنیان نهادن مراکز علمی برای توسعه شناخت از جوامع انسانی در ایران پیش از تاریخ، بر دانش زاگرس نیز افزوده خواهد شد. از رهگذر مطالعه اجمالی حاضر باید اذعان داشت که زاگرس مهمترین پهنه جغرافیایی فرهنگی در توسعه فرهنگ و تمدن انسان ایرانی و انتقال آن به دیگر نقاط دنیا در تهاتر با دیگر فرهنگهای همسایه بوده است و یکی از مهمترین عوامل حفظ و صیانت از اتحاد اقوام ایرانی بشمار میرود.

گزارش تصویری از همایش